داستان نویسی افغانستان؛ از رونق تا کساد
محمد تقی اخلاقی
داستان و داستانسرایی از هنرهای قدیمی بشر است که ریشه در اعماق تاریخ دارد. به یک عبارت، برمیگردد به انسانهای عصر سنگ و ماقبل تاریخ. به گفته «ای.ام.فارستر» در کتاب جنبههای رمان که: اولین کسانی که به داستان روی آوردند، انسانهای اولیهای بودند که شبها خسته از شکار ماموتها و جانوران غولپیکر دیگر، خسته در غار میافتادند و بین خواب و بیداری به داستانها و ماجراهای قصهگو، گوش میدادند.
خوب لازم نیست یادآور شویم که داستانهای آنان با داستانهای امروز ما تفاوت داشتند و امروزه داستان یکی از سختترین متنهای ادبی به حساب میآید که نوشتنش هم، کار هر کس نیست. ولی آنچه مسلم است، ریشه داشتن همین داستانهای امروزی در افسانهها و قصهها و ماجراهای روایی پدران اولیه ما است. چرا که بعدها و با اختراع خط، همین روایتها بودند که شکل مکتوب پیدا کردند و به عنوان الگو برای نسلهای بعدی مورد استفاده قرار گرفتند. تا این که دنکیشوتی(1) پیدا شد و رمانی (به شکل امروزی) شکل گرفت و البته سالها بعد هم داستانهای کوتاه و رمان نو و به همین ترتیب.
اما در این میان ما کی داستاننویس شدیم؟! منظورم از «ما»، ما افغانها است و منظورم از «داستان» داستان کوتاه است. چرا کوتاه؟ چون ما داستان دراز و رمان در تاریخ ادبیات داستانی خود یا نداریم یا اگر داریم، آنقدر انگشتشماراند که نمیتوانند قابل توجه باشند. نویسندگان ما هیچ وقت به آن پختگی و قدرت لازم برای نوشتن رمان دست نیافتند؛ آنان اغلب داستاننویسی را به صورت «جدی» دنبال نمیکردند و فقط گهگاه مینوشتند. مسالهای که رهنورد زریاب، نویسندهی باسابقه و پرتلاش کشور نیز به آن اذعان دارد. روزنامه شرق چاپ ایران، در گزارشی که به بررسی آثار زریاب اختصاص داده بود، چنین آورد: «زریاب با اشاره به سخنان مجری برنامه که افغانستان را دارای داستاننویسان بزرگی معرفی کرده بود گفت: ما سوگمندانه در افغانستان نویسنده بزرگی نداریم.»(2)
این که ما «نویسندگان بزرگ» نداشتیم شاید مقداری هم به خوانندگان برگردد. چرا که آنان همواره کمحوصله بودند و برحسب شرایط افغانستان، کمتر برای خواندن داستانها، وقت داشتند و کمتر از نویسندگانشان حمایت کردند.
مقدمه کتاب «داستانهای امروز افغانستان» شروع داستاننویسی در افغانستان را چنین آورده است:
«نطفه داستان در دوره امانالله خان، سال 1300 شمسی بسته میشود که ثمرهی آن، داستانی به نام «جهاد اکبر» است و در مجله معارف به چاپ میرسید؛ داستانی که نویسندهی آن معلوم نیست. بدینسان داستاننویسی ظهور خود را آشکار میکند و تا سال 1330، داستان به صورت تکجرقههایی در مطبوعات مینماید…»(3)
البته ایرانیها هم که به تازگی داستاننویسی افغانستان را جدی گرفتهاند و در این زمینه تحقیقاتی داشتهاند، سال 1300 را شروع داستاننویسی افغانها می دانند که با شروع داستاننویسی در ایران، تقریبا همزمان است: «از نوشتن اولین داستان کوتاه در افغانستان بیش از هشتاد سال میگذرد.»(4)
بیش از هشتاد سال! باید بگویم که شروع خوبی داشتیم و به نسبت عمر داستان کوتاه ـ بیشتر از 160 سال از تبیین و تعریف داستان کوتاه توسط آلن پو میگذرد ـ حداقل خیلی عقب نبودیم.(5)
بعد از پایان دهه 20 و شروع دهه 30، داستان رفته رفته با شیوهای نسبتا جدید در مطبوعات جا باز میکند و نویسندگانی چون نجیبالله تور وایانا، علی احمد نعیمی، سلیمان علی جاغوری، گل محمد ژوندی، عبدالغفور برشنا و… به عنوان داستاننویس شناخته میشوند. حتا نویسندگانی چون نجیبالله توروایانا و علی احمد نعیمی تاثیر عمیقی بر نویسندگان بعد از خود به جا میگذارند.
داستان دهه چهل:
این رشد همچنان سیر صعودی خود را طی میکند و در دهه چهل جدا از ادبیات داستانی که نسبت به دورههای قبل به رشد و بالندگی میرسد، در نگارش سفرنامهها، نقدها و دیگر گونههای ادبی، خیزشی پدید میآید. این درست زمانی است که «افغانستان محور توجه کشورهای ابرقدرت قرار میگیرد؛ کشور توسط اردوی شوروی اشغال میشود، فیودالها در افغانستان حاکم میشوند و کشورهای خارجی هر کدام به سهم خود به توطیه (علیه افغانستان) میپردازند.» (6)
مصادف با این اتفاقات، سیل ترجمهها از مکتب سوسیالسیم واقعگرای شوروی وارد کشور میشوند و تاثیر عمیقی هم از خود بر شاعران و نویسندگان ما برجای میگذارد. دگرگونی و تغییر بینش فکری نویسندگان در این دهه، داستان کوتاه را از زیر نفوذ رمانتیسم بیرون میآورد و به جای نوشتههای حماسی، تاریخی و احساسی دهه 20 و 30، ریالسیم آن هم از نوع روسیاش جایگزین میگردد؛ به این معنا قهرمان تبدیل به شخصیت میشود و کاراکترهای اصلی از بین مردم کوچه و بازار انتخاب میشوند و حوادث داستان، حوادثی عادی و ملموس میگردند. اما متاسفانه این امر چندان دوام نمییابد. نویسندگان آزاد ما تحت شرایط خفقان و سانسور شدید قرار میگیرند و فضای حاکم بر جامعه طوری میشود که «در این دوران، ادبیات داستانی افغانستان مدتها خانهنشین میشود و نویسندگان را در نطفه به قتل میرساند.»(7)
تا جایی که به اعتقاد زریاب، ما هیچ وقت ریالسیم نداشتهایم: «شما اگر در این زمان، داستانی مینوشتید و در آن به سر کل اشاره میکردید، به شما میگفتند، این را حذف کن، شما پادشاه را کنایه گفتید. و به همین ترتیبها چنین فضایی بر افغانستان حاکم بود که شما را اجازه نمیداد به واقعیتها بپردازید. شما ببینید، ریالسیم یعنی پرداختن واقعیت آن طور که هست. ولی نویسندگان ما در داخل افغانستان اجازه نداشتند که در مورد واقعیتها بنویسند و به همین ترتیب من فکر میکنم، ما در افغانستان هیچ وقت ریالسیم نداشتیم.»(8)
مهاجرت و گریز داستاننویسان و شاعران ما هم دقیقا از همین دوران آغاز میشود که حادثهای بس شوم در ادبیات داستانی ما به شمار میرود. نویسندگانی که به قصد پرداختن به واقعیت راهی دیار غربت شدند، بعد از مدتی اصلا فراموش کردند برای چه از افغانستان مهاجرت کردند و داستاننویسی را کمتر به یاد آوردند و یا به حدی با خوانندگان افغان بیگانه شدند که داستانهایشان در داخل کشور جذابیت و مقبولیتی پیدا نکردند و این امر البته شامل همه نویسندگان نمیشود.
داستان دهه شصت:
وضعیت تا دهه 60 به همین منوال ادامه مییابد و در اوایل این دهه است که گشایشهایی برای ادبیات داستانی (و غیر داستانی) برای نوشتن پدید میآید. اتحادیه نویسندگان افغانستان که در دهه 40 تشکیل شده بود،(9) در این دهه با تغییر نام به «انجمن نویسندگان افغانستان» و تغییر اساسنامه، شروعی جدید را آغاز میکند و با انتخاب رهنورد زریاب در راس هیات رییسه این انجمن و نیم استقلالی که دارد، به فعالیتهای گستردهای دست میزند.
«در این دوران ادبیات داستانی جای خود را در جامعه باز کرد و جوانان و علاقمندان ادبیات داستانی برای خواندن آثار نویسندگان افغان به کتابفروشیها آمدند.»(10)
داستانهای زیادی نوشته شدند و به گفتهی اغلب کسانی که آن دوران را تجربه کردند، «یک شور ادبی – فرهنگی» سراسر کشور را در برگرفت. شاهنامه، تاریخ بیهقی و برخی کتب بزرگ ادبی داخلی و خارجی برای اولین بار در افغانستان چاپ و نشر شدند و حتا کتابهایی که در کتابفروشیها از سالهای قبل در انبار مانده بوند، همگی فروخته شدند.» کتابهایی که در دهه چهل چاپ شده و به انبار وزارت معارف رفته بودند، در دهه شصت طوری شد که بازار سیاه برای آنان پدید آمد.(11)
«زنان هم به صورت جدی به ادبیات و داستان روی آوردند و آثارشان در داخل و خارج از مرزهای کشور منتشر شد؛ امری که در دهه چهل پایهگذاری شده بود: «اولین داستانی که توسط یک نویسنده زن افغان منتشر شد، در سال 1340 توسط «هاله رحمانی» بود. او در حال حاضر مقیم لندن است. زنان نویسنده افغانی از دهه 40 بدین سو شروع به نگارش داستان کردند.»(12) «اما این دوران فرخنده دیری نمیپاید و در سال 1371 خورشیدی که نیروهای جهادی روی کار آمدند، همه آن چه رشته بودیم، پنبه شد و به این ترتیب ادبیات داستانی در افغانستان ناپدید میشود.» (13)
داستان مهاجرت:
«داستان نویسی پویای افغانستان را باید بیهیچ تردید ثمرهی نویسندگانی دانست که طی یکی دو دهه، در گذشته نوشتهاند. با نگاهی به داستانهای نویسندگان دورههای پیشین به راحتی میتوان به چنین برداشتی رسید… اما طی یکی دو دهه گذشته، نویسندگان افغانی که از خانه و کاشانه خود آواره شده و هر یک در کشوری پراکنده شده بودند، توانستند آثاری خلق کنند که امروز راه جهانی شدن میپیمایند.»(14)
با نظر آقای علیخانی – که در بالا آمد – موافقیم ولی لازم به ذکر است که ایشان خواسته یا ناخواسته اغراق کرده و سهم نویسندگان دهههای 30 تا 60 را نادیده گرفته است. شاید به این دلیل که اروپاییها، ایرانیها و ساکنان دیگر کشورها، داستاننویسی افغانستان را اغلب با نویسندگان مهاجر ساکن در آن کشورها میشناسند و آثار نویسندگان داخلی و حتا کسانی که در کشورهای دیگر زندگی میکنند را بسیار به ندرت میخوانند.
در دهه اخیر، نویسندگان مهاجر ما، در پاکستان، ایران و کشورهای اروپایی درخشش خوبی داشتهاند و آثارشان گاه و بیگاه در این کشورها به چاپ رسیده است که از برجستهترین ایشان میتوان به داکتر اکرم عثمان، سپوژمی زریاب، پروین پژواک، آصف سلطانزاده، قادر مرادی، عتیق رحیمی، حسین فخری، مریم محبوب، صبورالله سیاهسنگ، آصف برهکی، حسین محمدی و دیگر نویسندگان اشاره کرد.
تاکنون فقط در ایران، دهها جلد کتاب که شامل مجموعه داستانها و رمان میشوند، از نویسندگان مهاجر به چاپ رسیده است. که بر اینها چند اثر از عتیق رحیمی و سپوژمی زریاب که در سالهای گذشته در اروپا و پاکستان چاپ شده بودند و به تازگی در ایران تجدید چاپ شدهاند را هم میتوان اضافه کرد. حتا بعضی از مهاجرین نویسنده افغانی، تشکلهایی را در خارج از مرزها به وجود آوردهاند که البته قابل قدر است. مانند کلوپ قلم افغانها در سویدن، انجمن شاعران و نویسندگان دور از میهن (انشا)، انجمن فرهنگیان و هنرمندان افغانی مقیم ایران و… . در مجموع کارنامه خوبی را برای نویسندگان مهاجر کشور میتوان متصور بود.
داستان امروز ما:
شاید داستاننویسی در شرایط امروز را کسی بهتر از رهنورد زریاب ـ شخصی که سالها در افغانستان بوده و دورههای مختلف داستاننویسی را تجربه کرده و هنوز هم مینویسد ـ نتواند درک و تحلیل کند: «در چهار یا پنج سال اخیر، نویسندههای بسیار پر کار ما، هیچ کاری را عرضه نکردند… خالد نویسا اثری ارایه نکرده، حسین فخری که بسیار پرکار بود، جز یک سفرنامه حج اثری ارایه نکرده، رزاق مامون حتا جلد دوم «عصر خودکشی» را نتوانسته به پایان برساند و به همین ترتیب، بازار داستاننویسی سخت کساد است. این وضعیت، کاملا در تضاد قرار دارد با وضعیت دهه 60 افغانستان، مخصوصا نیمه دوم… اما حالا در جامعه یک نوع رخوت، کرختی و بیپروایی در برابر فرهنگ و ادبیات و بیعلاقگی به فرهنگ و ادبیات رواج یافته است… .
وضعیت افغانستان طوری است که مردم به مسایل فرهنگی، ادبی، هنری، و به عبارت کلیتر به معنویات ارجی نمیگذارند. یک نظام پول مرکزی، در اینجا برقرار شده و این نظام خواستش همین است که بدو، تلاش کن، دروغ بگوی، تظاهر کن و هر چه از دستت میآید، انجام بده، به خاطر اینکه پول به دست بیاوری. اینجا دیگر داستان به درد نمیخورد. شعر هم به درد نمیخورد و دولت متاسفانه هیچگونه گامی برای مقابله با این چالش انجام نداده است. وزارت فرهنگ ما در چهار و پنج سال یک کتاب چاپ نکرده. از همین خاطر وضعیت کنونی داستاننویسی به نظر من به هیچ عنوان خشنودکننده نیست و آینده را هم من، آیندهای روشن و امیدوارکننده نمیبینم که خدا کند من در دید خود اشتباه کرده باشم.» (15)
پی نوشتها:
1ـ دن کیشوت؛ عنوان رمانی از سروانتس نویسنده هسپانیایی است که در قرن 16 و اوایل قرن 17 میزیست.
2ـ روزنامه شرق، یکشنبه 20 ثور 1383، شماره 184.
3ـ داستانهای امروز افغانستان، به کوشش محمود خوافی، انتشارات ترانه (مشهد)، سال 1376.
4ـ روزنامه جام جم، شنبه 6 جدی 1382، مقاله «80 سال داستان افغان».
5ـ داستان کوتاه برای اولین بار توسط ادگار آلنپو، نویسنده آمریکایی معرفی شد و وی اولین کسی بود که برای داستان کوتاه، قواعد و اصولی را پیشنهاد کرد. این نویسنده آمریکایی در سالهای 1809 تا 1849 میزیست.
6ـ داستانهای امروز افغانستان.
7ـ روزنامه جام جم، «هشتاد سال داستان افغان».
8ـ روزنامه راه نجات، شماره 338، مصاحبه اختصاصی زریاب تحت عنوان آینده ادبیات داستانی ما، آیندهای یخزده.
9ـ این اتحادیه را بخش تبلیغ فرهنگ حزب حاکم پایهگذاری کرد تا همه نویسندگان را یکجا جمع کند و از طرفی هم بتواند بر فعالیت همهشان نظارت و کنترول مستقیم داشته باشد.
10ـ روزنامه شرق، شماره 1840.
11ـ روزنامه راه نجات شماره 338.
12ـ سایت اطلاع رسانی کتب و مجلات فارسی به آدرس www.iiketab.com
13ـ روزنامه شرق، شماره 18.
14ـ روزنامه جام جم، «هشتاد سال داستان افغان».
15ـ روزنامه راه نجات، شماره 338.